همواره به روز باشید

ورود به فروشگاه

قصه های رئیس


قصه های رئیس
 
من، فرشید اصلانی در بیستم آذر ۱۳۸۰ اولین شعبه کافه رئیس را در خیابان جم افتتاح کردم. روزهای آغازین، خصوصا صبح ها مشتری چندانی نداشتیم، لذا روی میز مقابل خیابان می‌نشستم و روزنامه ها را مطالعه می کردم یا جدول آن‌ها را حل می‌کردم.
 
پس از چندی به فکر افتادم داستان‌هایی را که در کافه اتفاق می‌افتاد بنویسم و تصور اولیه من بر این بود که از چند صفحه تجاوز نخواهد کرد ولی در عمل صدها داستان شد که بین ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ در کافه جم اتفاق افتاد و حال که در حال مرور این حکایت‌ها و تبدیل آن به فایل‌های صوتی هستم احتمالا گهگاه به اتفاقات سایر شعب نیز اشاره خواهم کرد.
 
امیدوارم این داستان ها که با صداقت کامل گفته می‌شود مورد پسند دوستداران عزیز رئیس قرار گیرد.
 

مقدمه
۱۳۹۹/۱۰/۲

قسمت اول، زندگی نامه
۱۳۹۹/۱۰/۲ 

قسمت دوم، دروغگو 
۱۳۹۹/۱۰/۹

قسمت سوم، کتک کاری

۱۳۹۹/۱۰/۱۶

قسمت چهارم، کوکائین

۱۳۹۹/۱۰/۲۳

خارج از قصه هاى رئیس (على بندرى، پادکست چنل بى)

۱۳۹۹/۱۰/۲۷

قسمت پنجم، داستان ایتالیایی

۱۳۹۹/۱۰/۳۰

قسمت ششم، داستان دزدی یا آفتابه دزدی

۱۳۹۹/۱۱/۰۷

قسمت هفتم، داستان ننه قزوینی

۱۳۹۹/۱۱/۱۴

قسمت هشتم، داستان شان پن (پارت ۱)

۱۳۹۹/۱۱/۲۱

قسمت نهم، داستان شان پن

۱۳۹۹/۱۱/۲۱

قسمت دهم، داستان مغازه دوم رئیس

۱۳۹۹/۱۱/۲۸

مقدمه یادداشت

۱۳۹۹/۱۲/۰۲

یادداشت اول – J Edgar Hoover

۱۳۹۹/۱۲/۰۲

قسمت یازدهم, داستان شرکت های هرمی

۱۳۹۹/۱۲/۰۵

یادداشت دوم , خیابان بدعت گذار (۱)

۱۳۹۹/۱۲/۰۹

قسمت دوازدهم، حکایت روشنفکران

۱۳۹۹/۱۲/۱۲

یادداشت دوم , خیابان بدعت گذار (۲)

۱۳۹۹/۱۲/۱۶

قسمت سیزدهم، سرلشکر آیرم

۱۳۹۹/۱۲/۱۹

یادداشت سوم – کوچه ما

۱۳۹۹/۱۲/۲۲

آگهی ساعت

۱۳۹۹/۱۲/۲۳

قسمت چهاردهم، آرسن میناسیان

۱۳۹۹/۱۲/۲۴

قسمت چهاردهم، آرسن میناسیان (۲)

۱۳۹۹/۱۲/۲۹

پیام نوروزی

۱۴۰۰/۰۱/۰۱

قسمت پانزدهم،عشق میانسالی

۱۴۰۰/۰۱/۰۳

آگهی سگ

۱۴۰۰/۰۱/۰۳

یادداشت چهارم – کلکسیون

۱۴۰۰/۰۱/۰۷

قسمت شانزدهم – حساب دنگی

۱۴۰۰/۰۱/۱۰

یادداشت پنجم – مار

۱۴۰۰/۰۱/۱۴

قسمت هفدهم – مویکاندو رئیس

۱۴۰۰/۰۱/۱۷

یادداشت ششم – فخر فروشی (قسمت اول)

۱۴۰۰/۰۱/۲۱

قسمت هجدهم – مشتریان (قسمت اول)

۱۴۰۰/۰۱/۲۴

یادداشت هفتم- فخر فروشی (قسمت دوم)

۱۴۰۰/۰۱/۲۸

قسمت نوزدهم – مشتریان (قسمت دوم)

۱۴۰۰/۰۱/۳۱

یادداشت هشتم- پیرزنان

۱۴۰۰/۰۲/۰۴

قسمت بیستم – عشق جوانی

۱۴۰۰/۰۲/۰۷

یادداشت نهم- دزدی علمی

۱۴۰۰/۰۲/۱۱

قسمت بیست و یکم – عشق پیری

۱۴۰۰/۰۲/۱۴

یادداشت دهم- کلاهبرداری علمی

۱۴۰۰/۰۲/۱۸

قسمت بیست و دوم – شانس

۱۴۰۰/۰۲/۲۱

قسمت بیست و سوم – دوپینگ

۱۴۰۰/۰۲/۲۸

یادداشت یازدهم- ورود مواد مخدر

۱۴۰۰/۰۳/۰۱

قسمت بیست و چهارم – شعبه ای در بیمارستان

۱۴۰۰/۰۳/۰۴

قسمت بیست و پنجم – ایراندخت

۱۴۰۰/۰۳/۱۱

قسمت بیست و ششم – پایان نامه

۱۴۰۰/۰۳/۱۸

یادداشت دوازدهم – آخرین ایلخان

۱۴۰۰/۰۳/۲۲

قسمت بیست و هفتم – بربال عقاب ها

۱۴۰۰/۰۳/۲۵

20 دیدگاه “قصه های رئیس

Hamid matin

Hamishe behtarinid👍👍👑👑💙💙🙂🙂

کافه رئیس

سپاس از لطف شما

حامد توکلی

سلام و خسته نباشید
من سخنرانی آقای فرشید اصلانی در دانشگاه غزالی در ارتباط با موضوع ۲۸ مرداد را شنیدم. کلیه حاضرین بسیار راضی بودند.
آیا می‌شود ایشان در باب سیاست روز و تاریخ معاصر که بسیار آشنا هستند، بگویند؟
ممنون

کافه رئیس

ممنون از پیغام شما، پیشنهادتان برای جناب آقای فرشید اصلانی ارسال شد

ترانه

بسیار جذاب و شنیدنى 👌🏾

کافه رئیس

ممنون از همراهی شما

رها م

من تو کافه رئیس بهترین قهوه رو خوردم.
این داستان های کافه رئیس هم خیلی کاره جالب و شنیدنی بود
خسته نباشید واقعا

کافه رئیس

خوشحالیم که مورد توجه شما بوده

عالی هستین/ قسمت ششم رو شنیدم و حقیقتا لذت بردم

کافه رئیس

سپاس از همراهی شما

بسیار ممنون از به اشتراک گذاشتن خاطرات خود با ما 🙏🏻
کیف میکنیم.
سالم و سلامت باشید جناب اصلانی عزیز

کافه رئیس

ممنون از لطف و توجهتان

نازنين ل

قصه هاى رئیس مثل قهوه هاى رئیس جذاب هستن، ممنون از آقاى فرشید اصلانى

کافه رئیس

ممنون از لطف و توجهتان

شهرزاد فاطمى

آقاى اصلانى عزیز
چقدر فکر جالبى و داستانهاى جالبى
خیلى خوب هستند

کافه رئیس

ممنون از لطف شما

vicomicom

قهوه‌نوش مبتدی بودم، بیشتر مدهوش قهوه، و تربیت‌شده‌ی قهوه‌های ارامنه‌ی اصفهان در ابتدای دهه‌ی هشتاد. یکروز گذرم افتاد به کافه رییس تهران، که آن وقت فقط شعبه‌ی جم بود. جلوِ میزبانم خواستم افه‌ی قهوه‌نوشی آمده باشم به باریستا گفتم قهوه‌تون خوبه؟ اسپرسو دبل کلمبیا عربیکا می‌خوام./

پیرمردی سپیدموی میز کناری آمد اجازه خواست و نشست. گفت قهوه می‌شناسی؟ جا خوردم. گفتم بله! درجا فهمیدم که حریف قدر است و سکوت بهترین دفاع. گفت امروز مهمان منی. هرچه می‌خواهی هرچطور. می‌خواهی برو خودت درست کن. عرق کردم. خدا بیامرزد پدر طاده که چهارجور قهوه یادم داده بود. گفتم شما؟/

گفت من مالک کافه رییسم. و عصرمان به مصاحبت پیرمرد خوش‌صحبت کاربلد گذشت. داستان کافه رییس را گفت و سی‌دی آموزش قهوه هدیه داد و رفت پشت دستگاه اسپرسو گرفت. پیرمرد فرشید اصلانی بود.
چه شد یادم آمد؟
خواستم یکبار دیگر قهوه‌ی رستری‌های خوب شهر را تست کنم. گذرم به سایت کافه رییس افتاد./
سر و قیافه‌ام دقیقاً دانشجوی آس‌وپاس شهرگرد بود. هنوز نفهمیدم چرا آنروز آنقدر وقت گذاشت، و اینقدر با جزییات خاطرات خانوادگی تا آموزش باریستاها، از خرید قهوه تا راه انداختن کافه رییس را گفت؟ چرا مهمان‌مان کرد؟
دیدم در سایت بخشی راه انداخته قصه‌های کافه رییس

Amir

عالی ….من که از قدیم با خ جم خاطره دارم( موسسه ایران آمریکا و خیلی موارد دیگه) و کافه رئیس هم که دلیلی محکم تر برای خاطراته منه.
امیر

علی محمد عباسپور

با درود و سپاس خدمت رئیس بزرگ جناب اصلانی
سپاسگزارم از آرامشی که بهم دادین
ای کاش قدیما برگرده

سپیده سالور

داستان‌ها همه شیرین و جالب.

امکان نوشتن دیدگاه وجود ندارد !!