قصه های رئیس
20 دیدگاه “قصه های رئیس”
دستهبندیها
آخرین پستها
۱۴۰۳/۰۹/۰۶
۱۴۰۳/۰۸/۱۵
۱۴۰۳/۰۷/۰۷
۱۴۰۳/۰۷/۰۷
Hamid matin
۱۳۹۹/۱۰/۰۲ بر ۳:۰۲ ب٫ظHamishe behtarinid👍👍👑👑💙💙🙂🙂
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ بر ۱:۳۶ ب٫ظسپاس از لطف شما
حامد توکلی
۱۳۹۹/۱۰/۲۱ بر ۳:۳۲ ب٫ظسلام و خسته نباشید
من سخنرانی آقای فرشید اصلانی در دانشگاه غزالی در ارتباط با موضوع ۲۸ مرداد را شنیدم. کلیه حاضرین بسیار راضی بودند.
آیا میشود ایشان در باب سیاست روز و تاریخ معاصر که بسیار آشنا هستند، بگویند؟
ممنون
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ بر ۱:۳۷ ب٫ظممنون از پیغام شما، پیشنهادتان برای جناب آقای فرشید اصلانی ارسال شد
ترانه
۱۳۹۹/۱۰/۲۲ بر ۸:۵۲ ب٫ظبسیار جذاب و شنیدنى 👌🏾
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ بر ۱:۳۸ ب٫ظممنون از همراهی شما
رها م
۱۳۹۹/۱۰/۲۳ بر ۱۲:۲۴ ب٫ظمن تو کافه رئیس بهترین قهوه رو خوردم.
این داستان های کافه رئیس هم خیلی کاره جالب و شنیدنی بود
خسته نباشید واقعا
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ بر ۱:۳۸ ب٫ظخوشحالیم که مورد توجه شما بوده
علیرضا پیر
۱۳۹۹/۱۱/۰۷ بر ۳:۲۸ ب٫ظعالی هستین/ قسمت ششم رو شنیدم و حقیقتا لذت بردم
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ بر ۱:۳۹ ب٫ظسپاس از همراهی شما
Mohammadreza
۱۳۹۹/۱۱/۰۹ بر ۴:۴۸ ب٫ظبسیار ممنون از به اشتراک گذاشتن خاطرات خود با ما 🙏🏻
کیف میکنیم.
سالم و سلامت باشید جناب اصلانی عزیز
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۱/۱۸ بر ۱:۳۹ ب٫ظممنون از لطف و توجهتان
نازنين ل
۱۳۹۹/۱۱/۲۸ بر ۱۰:۰۹ ب٫ظقصه هاى رئیس مثل قهوه هاى رئیس جذاب هستن، ممنون از آقاى فرشید اصلانى
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۲/۰۲ بر ۱۱:۴۱ ق٫ظممنون از لطف و توجهتان
شهرزاد فاطمى
۱۳۹۹/۱۲/۱۷ بر ۲:۱۹ ق٫ظآقاى اصلانى عزیز
چقدر فکر جالبى و داستانهاى جالبى
خیلى خوب هستند
کافه رئیس
۱۳۹۹/۱۲/۱۸ بر ۱۱:۵۵ ق٫ظممنون از لطف شما
vicomicom
۱۴۰۰/۰۱/۱۴ بر ۱:۱۵ ب٫ظقهوهنوش مبتدی بودم، بیشتر مدهوش قهوه، و تربیتشدهی قهوههای ارامنهی اصفهان در ابتدای دههی هشتاد. یکروز گذرم افتاد به کافه رییس تهران، که آن وقت فقط شعبهی جم بود. جلوِ میزبانم خواستم افهی قهوهنوشی آمده باشم به باریستا گفتم قهوهتون خوبه؟ اسپرسو دبل کلمبیا عربیکا میخوام./
پیرمردی سپیدموی میز کناری آمد اجازه خواست و نشست. گفت قهوه میشناسی؟ جا خوردم. گفتم بله! درجا فهمیدم که حریف قدر است و سکوت بهترین دفاع. گفت امروز مهمان منی. هرچه میخواهی هرچطور. میخواهی برو خودت درست کن. عرق کردم. خدا بیامرزد پدر طاده که چهارجور قهوه یادم داده بود. گفتم شما؟/
گفت من مالک کافه رییسم. و عصرمان به مصاحبت پیرمرد خوشصحبت کاربلد گذشت. داستان کافه رییس را گفت و سیدی آموزش قهوه هدیه داد و رفت پشت دستگاه اسپرسو گرفت. پیرمرد فرشید اصلانی بود.
چه شد یادم آمد؟
خواستم یکبار دیگر قهوهی رستریهای خوب شهر را تست کنم. گذرم به سایت کافه رییس افتاد./
سر و قیافهام دقیقاً دانشجوی آسوپاس شهرگرد بود. هنوز نفهمیدم چرا آنروز آنقدر وقت گذاشت، و اینقدر با جزییات خاطرات خانوادگی تا آموزش باریستاها، از خرید قهوه تا راه انداختن کافه رییس را گفت؟ چرا مهمانمان کرد؟
دیدم در سایت بخشی راه انداخته قصههای کافه رییس
Amir
۱۴۰۰/۰۲/۱۵ بر ۱:۱۴ ق٫ظعالی ….من که از قدیم با خ جم خاطره دارم( موسسه ایران آمریکا و خیلی موارد دیگه) و کافه رئیس هم که دلیلی محکم تر برای خاطراته منه.
امیر
علی محمد عباسپور
۱۴۰۰/۰۳/۱۱ بر ۱:۴۶ ق٫ظبا درود و سپاس خدمت رئیس بزرگ جناب اصلانی
سپاسگزارم از آرامشی که بهم دادین
ای کاش قدیما برگرده
سپیده سالور
۱۴۰۰/۰۳/۱۹ بر ۹:۴۴ ق٫ظداستانها همه شیرین و جالب.